سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مبادا که بدگمانی بر تو چیره شود که [در این صورت] میان تو و هیچ دوستی، رابطه دوستانه ای برجای نمی گذارد . [امام علی علیه السلام]
مشخصات مدیروبلاگ
 
سید محمد باقر آقایی[107]
برگ سبزی است تحفه ی درویش تقدیم به تو ای بهترین دوست بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد

خبر مایه

به نام خدا

 

 

یک سال عبدالملک بن مروان در مراسم حج طواف می گرد و امام زین العابدین (ع) پیشاپیش او سرگرم طواف بود و اعتنایی به او نداشت، عبدالملک که حضرت را از نزدیک ندیده بود و او را به قیافه نمی شناخت، گفت: این کیست که جلوتر از ما طواف می کند و به ما اعتنایی نمی کند؟ گفتند: او علی بن الحسین است.

عبدالملک در کناری نشست و گفت: او را نزد من بیاورید. وقتی که حضرت نزد او حاضر شد، گفت: ای علی بن الحسین ، من قاتل پدر تو نیستم چرا نزد من نمی آیی؟

امام فرمود: قاتل پدرم دنیای او را فنا کرد، ولی پدرم آخرت او را تباه ساخت، اینک اگر تو هم م یخواهی مثل قاتل پدرم باشی، باش!

عبدالملک گفت: نه ، مقصودم این است که نزد ما بیایی تا از امکانات دنیوی ما برخوردار شوی.

در این هنگام امام روی زمین نشست و دامن لباس خود را پهنکرد و گفت: خدایا قدر و ارزش اولیای خود را به وی نشان بده. ناگهان دیدند دامن حضرت پر از گهرهای درخشانیست که چشمها را خیره می کند. آنگاه گفت: خدایا اینها را بگیر که مرا نیازی به اینها نیست.

منبع: سیره پیشوایان/ مهدی پیشوائی

 

راجع به حوادث اخیر مطالبی در وبلاگ دیگرم به نشانی زیر قرار داده ام امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد.

http://mynotes.parsiblog.com

 


88/10/9::: 8:48 ص
نظر()